یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





ای کاش میشد رییس جمهورها را در شروع و پایان دوره ریاست شان وزن کرد و به اندازه اضافه وزنشان مجازات کرد .

|


در دوره من کسانی از سهمیه برای ورود به دانشگاه استفاده می کردند که یا خودشان در جنگ شرکت کرده بودند یا بستگان درجه یک شهدا بودند . ما حق نداشتیم بپرسیم چرا برای سنجش اطلاعات درسی باید سیاست را دخالت داد . بیشتر کسانی که در جنگ شرکت می کردند انسانهای شریف و از قشر متوسط و یا ضعیف بودند . وقتی جنگ تمام شد هرگز خواسته های اساسی بازماندگان تامین نشد اسیب های روحی و اقتصادی انها هرگز جبران نشد انها کم کم فراموش شدند .
تا همین دیروز بعضی می گفتند ایران با این ساختار جدیدش اروپای کوچکی است . و این گروه انهایی را که می گفتند فقر و فساد بیداد می کند و اعتیاد و ایدز غیر قابل کنترل است مسخره و تحقیر می کردند . همه مان اختلاف این دو نظر را ندید گرفتیم .
دانشگاه هر ساله پر از جوان میشود و چهار سال بعد متخصص بیرون می دهد. کمیت شگفت انگیز هیچ کس دوست ندارد از کیفیت ان حرفی بزند .
بازار همیشه شلوغ . جنس های داخلی و خارجی رنگ ووارنگ . هیچکس دوست ندارد از سطح زندگی خریداران حرفی بزند .
هنر تاتر موزیک عشق ماشین های اسپرت فراوان اما هیچکس دوست ندارد ازتعداد خودکشی هایی که برای چک های بی محل و برگشتی رخ داده چیزی بگوید .
پولدارها انقلاب نکردند انهایی که انقلاب کردند به قول خودشان قشر مستضعف جامعه بودند که ضعفشان نه تنها در میزان درامد و وضع زندگی شان بود بلکه در رشد فکری و فرهنگی هم فاصله زیادی داشتند .
جهل دینی و مذهبی ای که همیشه گریبانگیر قشر ضعیف است هرگز جدی گرفته نشد .
اینها کم کاری دولت بوده یا خود ملت که نسبت به هم بی اعتنا هستند . هر چه بود بت سازی تمام شد . ما برای یکبار هم که شده به هم نزدیک شدیم . نه از ان جهت که متحد شده باشیم بلکه چهره واقعی ایران بعد از انقلاب را یکبار به طور واقعی دیدیم و این شوک برای همه مان باهر اندیشه و طرز تفکر لازم بود .

ما باید برای کم کردن فاصله های طبقاتی زحمت بکشیم . و هرگز فراموش نکنیم ایران دارای حکومت جمهوری اسلامی است و تمام انهایی که رای شان را حسابشان نمی کردیم اطلاعاتشان در مورد اسلامی بیشتر از جمهوری است .

|


8 تیر1384 : نشست ویژه پارلمان اروپا درباره انتخابات ریاست جمهوری ایران
با شرکت شیرین عبادی و سیمین بهبهانی و ... (مطلب)

****
3 تیر سال 1383 : انحلال دفتر امور زنان در اموزش و پرورش (مطلب)
4 تیر سال 1383 : اعتراض پرستاران و تعدیل ساختاری (مطلب)
گزارش تیر ماه سال 1382 : نقض گسترده و مستمر حقوق بشر (مطلب)
9 تیر سال 1383 : نامه گزارشگران بدون مرزبه اتحادیه اروپا در مورد بزرگترین زندان روزنامه نگاران در خاورمیانه (مطلب)
9تیر سال 1383 : خاتمی از شهردار تهران درباره دستور تخلیه ساختمان باشگاه اندیشه توضیح خواسته است . (مطلب)
و داستان همچنان ادامه دارد


|


زیر پوست شهر رییس جمهور را انتخاب کرد .

|


مگر نه اینکه ملت ما جوان است . کدام جوان نصیحت پذیر است . جوان می خواهد که هر واقعه ای را تجربه کند حتی اگر بارها دیگران از تجاربشان گفته باشند . جوان سرشار از انرژی است هیجانزده است صبرش کم است اما توانش زیاد .
ملت ما جوان است زود عاشق میشود زود تصمیم میگیرد زود رنجیده میشود زود قهر میکند .
همیشه به فردا امیدوار است . خاطرات نمی خواهد با امروزش زندگی می کند .
من دیگر جوان نیستم اما احساس جوانی را می شناسم . چاره ای نیست باید با ان مدارا کرد .

|



. Posted by Helloهمسرم مجبور بود برای انجام کاری یکی دو روز به مسافرت کوتاهی برود . اجبارا دیروز که سالروز ازدواجمان بود ساعت دوازده ظهر رفت . انقدر عصبی و ناراحت بودم که چاره ای جز تمیز کردن خانه و خالی کردن حرصم با دستمال کشیدن روی کاشی های اشپزخانه و موزاییکهای راهرو ندیدم . کمی پای کامپیوتر نشستم و خودم را مسخره کردم که چه سالگرد ازدواج باشکوهی دارم ! ساعت شش بعد از ظهر با ناراحتی از خونه بیرون رفتم که کمی خرید کنم . یک ساعتی خودم را مشغول کردم اما انگار بغض خفه ام می کرد . چاره ای نبود باید برمیگشتم خونه . دگمه در پارکینگ را که زدم گل از گلم شکفت . ماشین شوهرم در پارکینگ بود . اصلا یادم نیست که دنده را در پارک زدم یا نه :)) همسرم در خانه با چند شاخه گل رز قرمز یک کارت و کادو در انتظار امدن من بود .:))

|


فایل صوتی سخنرانی اقای رفسنجانی ! (این فایل با ان موزیکی که می خواند فرق دارد ) اینجا را کلیک کنید .
سخنان شیرین عبادی در رابطه با قربانیان معامله با دیکتاتورها .سایت روشنها
یک تست چهار جوابی در مورد انتخابات اخیر . از سایت دوات
سایت رفسنجانی . و این هم بخش سازندگی ان که بسیار خواندنی است .
سایت احمدی نژاد و و این هم دیدگاه او در مورد جوانان که بسیار خواندنی است .
و انچه که حق کلام را ادا می کند . وبلاگ تارنوشت
برای ثبت در تاریخ را هم اگر دوست دارید بخوانید . از نوشته های علی میرفطروس



|


سعی می کنم چیزی از میان نوشته ها پیدا کنم که بتواند تنها ذره ای نظرم را عوض کند . اما چیزی وجود ندارد .
زیباترین تحلیلی را که خواندم نوشته شادی شاعرانه بود . و البته مضحک ترین انها هم این نوشته .

|


من هرگز به رفسنجانی رای نخواهم داد . اصلا رای نخواهم داد . پست قبلی مربوط به کسانی است که در دام سیاست های رفسنجانی افتاده اند . اصلا مهم نیست که چند نفر به این شیطان رای بدهند خواهید دید که او بدون رای شما هم بیش از سی میلیون رای خواهد اورد . مهم ان است تو وقتی به وجدانت برمیگردی احساس دل به هم خوردگی نکنی و بهانه مصلحت جویانه نتراشی .
گوش ات را نزدیکتر بیار می خوام یک راز را فقط به تو بگم :
من رای نخواهم داد اما اگر رفسنجانی انتخاب شود کار یکسره خواهد شد چون از همین حالا اخبار خارجی روی پرونده های گشاده جنایات او و اقازاده اش شروع به تبلیغات کرده . می دونی یعنی چی ؟ کمی فکر کن . منظورم را متوجه میشوی .
متاسفانه فرصت زیادی نخواهی داشت که از محیط ارام و ازادی که او برایت فراهم خواهد اورد لذت ببری . تو به خودت فکر می کنی یا به نسل جوبولی یا به کل ایران ؟!!

|


در حدیثی امده اگر زنی مورد تجاوز قرار میگیرد و قدرت مقابله با متجاوز را ندارد مستحب است که ترجیحا از ان تجاوز لذت ببرد .
حالا ما را در شرایطی قرار داده اند که از این حدیث در دور دوم انتخابات بهره جوییم .
رفسنجانی مغز متفکر اسلامی !

|



. Posted by Hello قیمه خوشمزه دست پخت همسر مهربانم .

|


کوزه جان قربون نوشته های وبلاگت . این اتفاق برای دور دوم هم پیش خواهد امد .
اول تا ده بشمارید یک نفس عمیق بکشید و نوشته 146 وبلاگ کوزه خانوم را با ارامش بخونید .

***
آه خاتمی در این دوران حرفی بزن که بدانیم لال از بین ما نرفته ای !

|


بیست میلیون ایرانی ای که می توانست رای بدهد و نداد اهل خارج از کشور نبودند.
شیرین عبادی انتخابات را تحریم کرد . اکبر گنجی زرافشان و زندانیان سیاسی با اعتصاب غذا تحریم در انتخابات را اعلام کردند . امروز کروبی از مسوولیتهایش استعفا داد . ای ملت همیشه در صحنه لطفا به من بگید شما از تمام اینها باهوش تر تیزبین تر و اینده نگرترید ؟
فکر نمی کنید حالا وقت ان است که از مراجع بین المللی کمک خواسته شود ؟
هنوز چند روزی باقی است .

|


جمعه اینده انتخاباتی انجام میگیرد که همه کسانی را که طرفدار معین بودند و یا انتخابات را تحریم کرده اند در شرایط مساوی قرار داده . حالا بهتر است که همه بدون بغض و نفرت و بدور از هرگونه شتابزدگی با هم مشارکت فکری کنیم تا ببینیم بهترین کاری که میشود در این لحظه انجام داد چیست .
من به وبلاگ طرفداران معین رفته ام خیلی هایشان طبق انچه در سایت بی بی سی اعلام شده به طرفداری رفسنجانی می پردازند . اما متاسفانه هیچ دلیل منطقی ای در ان نمی بینم . مثلا وبلاگ جمهور نوشته :
"احمدی نژاد نه به دمکراسی پایبند است و نه از ازادی های سیاسی دفاع می کند " و هاشمی با ماهیت تکنوکراتش در پیشبرد مدرنیسم و ایجاد زمینه برای فعالیت دگراندیشان از رقیبش برتری های غیر قابل انکاری دارد .
و البته وبلاگ اقای قدیمی که بهترین کار ممکن را برای نظرخواهی انجام داده .
حالا نظر من :
از پستهای قبلی ام پیداست که می دانستم رییس جمهور اینده هاشمی رفسنجانی خواهد بود . الان هم می دانم که چه رای بدهیم و یا ندهیم باز هم هاشمی رفسنجانی رای خواهد اورد . در این لحظه تنها کاری که به نظر من بهترین است اینکه سعی کنیم ضمن انکه هاشمی رای می اورد (که بدون شک خواهد اورد) تعداد شرکت کنندگان را تقلیل دهیم تا به خودمان ایمان بیاوریم که کسی نمی تواند ما را با پاتکهای سیاسی تحت فشار قرار دهد . بگذارید اگر قرار است رفسنجانی بیاید با انتصاب بیاید نه با انتخاب ! خیلی ساده بگویم همین حالا هم رفسنجانی رییس جمهور ایران است اما ما او را با تحریم انتخابات زیر سوال خواهیم برد چون یا طرفدار اصلاحات هستیم و یا اصولا با این دولت مخالفیم . نظر شما چیست ؟

|


دیروز صبح زنگ زدم به صمیمی ترین دوستم که هجده سالی است نان و نمک هم را خوردیم و در غم و شادی هم شریک بودیم .
پرسیدم : فکر می کنی نتیجه ارا چه میشود ؟
گفت : من به معین رای دادم اما یادت هست که وقتی خیلی جوان بودیم یکبار رفتیم پای صندوق رای .
گفتم : اره .
گفت : باز هم رفسنجانی خواهد شد مثل همان دفعه . بدون انکه رای ها اهمیتی داشته باشند ...
گفتم : می فهمم و حرف را عوض کردیم ...

***
وقتی نامزد ریاست جمهوری با حکم حکومتی قبول صلاحیت میشود باید به رییس جمهور هم با حکم حکومتی احترام گذاشت . یک بام و دو هوا که نمیشود !

|


امروز تهران را از سی ان ان دیدم . کریستین امانپور گزارش تهیه کرده بود . بقیه کانالها هم هر کدام چند دقیقه ای در مورد انتخابات ایران گزارش دادند . رضا پهلوی هم چند دقیقه از کانال سی ان ان در مورد انتخابات در ایران حرف زد .
به همسرم گفتم : ما که رای نمی دیم اما از این لجم میگیره که رفسنجانی همیشه یه جوری مردم را سر دو راهی قرار میده که مردم به هر طرف برن بازم اون برنده است .
توی همین انتخابات هم که مسلما رقابت بین رفسنجانی و معینه اگه رفسنجانی انتخاب بشه که فبها اگه هم معین انتخاب بشه بازم چهار سال یا شاید هم هشت سال دیگه فرصت هست که دهن مردم را با حلوا حلوا کردن شیرین کنند . باز هم وقت بگذرانند نفت استخراج کنند دلار ذخیره کنند و هزار بار ملت را بدوشند و مملکت را تخریب کنند . مردم هم دلشون خوش باشه که اصلاحات لاک پشتی در حال پیشرفت است .
کمی هم با شل کردن حجاب دهانشان شیرین میشود و گاهی با ازاد کردن چند زندانی . ده تا روزنامه را توقیف می کنند بعد از چند هفته دو تایش را ازاد می کنند دهان مردم شیرین میشود . هر وقت هم که خواستند مردم عامی را راضی کنند اول اجناس را گران می کنند مردم اعتراض کنند بعد دوباره می برند سر قیمت قبلی و مردم باز هم دهانشان شیرین میشود .
گاهی سخنرانی با تریبون ازاد ترتیب می دهند گاهی گروه اریان در ورزشگاه کنسرت میگذارد باز مردم دهانشان شیرین میشود . اصلا هم جای تعجب ندارد اگر فردا شنیدیم که فلان خواننده معروف لس انجلسی به مناسبت سی امین سالگرد انقلاب اسلامی در کیش کنسرت اجرا می کند . اینها هم بخشی از اصلاحات خواهد بود که مردم دهانشان با ان شیرین میشود . باز هم میشود تصور کرد چه ترفندهای مضحک دیگری ممکن است اجرا شود .
وضع و حال کارمند و کارگر و معلم و روزنامه نگار چه تغییری خواهد کرد . زندانیان سیاسی- پناهندگان سیاسی در سراسردنیا- وضع و حال بیماران هموفیلی - ایدزی - اسیب های اجتماعی- کودکان کار- خانواده های زیر خط فقر- اعتیاد- فحشا- اعدام- شکنجه- سنگسار- نبودن امنیت- وضع راه و جاده - تصادفات هوایی و زمینی- وضع بیمارستان های عمومی- وضع دارو - اوضاع فرهنگی ازادی مطبوعات کتابهای خارجی و کتابهای ممنوعه داخلی و هزار و یک معزل دیگر که الان یادم نمی اید .
چه میشود گفت ... همه اینها اصلاح خواهد شد !
به هر حال هر کسی فکر و نظر خودش را دارد و لیاقتش همان است که خود می طلبد .
ما چه رای بدهیم چه ندهیم ایرانی هستیم و قدر و منزلت خاک ایران در هیچ شرایطی برایمان تغییر نخواهد کرد .
دلتان شاد

|



کاغذها را حرام کردند . وقتها را تلف کردند . رای خود را ارزان نفروشید . هنوز وقت باقی است برای انکه بهتر بیاندیشید ... Posted by Hello

|


هر چند وقت که حوصله ام سر می ره میرم کالج شهرمون سراغ معلم زبان و دوستای قدیمی ام . امروز هم مثل همیشه از دیدنشون کلی خوشحال شدم نشستیم در مورد چیزهای مختلف حرف زدیم . شلبی معلم مون یه خانوم پنجاه ساله است که چند سالیه طلاق گرفته و در مورد دو تا فرزند ش و مشکلاتشون صحبت می کرد بعد حرف کشید به اینکه امریکایی ها به خانواده شون چقدر اهمیت می دن و تربیت و انضباط رو تا چه حد رعایت می کنن . همه مون خیلی راحت نظرمون رو در مورد افتضاحی روابط همسرداری و تربیت فرزندان امریکایی گفتیم بعد صحبت شد از چهارم جولای و اینکه چه کسی امریکایی اصیل است بعد بازم ما خیلی راحت هر چی از دهنمون در امد در رابطه با افکار و رفتار امریکایی ها گفتیم و حسابی دق و دلی مون رو در اوردیم . بعد خانوم شلبی خیلی ازمون تشکر کرد که ما عقایدمون رو باهاشون شریک شدیم و گفت که همه این نقاط ضعف در ذهنش می مونه و سعی میکنه که برای دوستاش هم تعریف کنه . بعد هم همه مون در پایان کلاس معلممون رو هاگ کردیم و براش روز خوبی رو ارزو کردیم .
تو فاصله کلاس تا پارکینگ فکر میکردم اگه فقط خانوم شلبی یه کلمه از ایران و ایرانی انتقاد می کرد اصلا می تونستم تحمل کنم . نه می دونم که نمی تونستم تحمل کنم ...

|




من رای نمی دم . من پای صندوق ارا نمی رم .
روی عبارت من رای نمی دم کلیک کنید .

|




هر چه بود صدای اشنا بود . صدا هموطنی که فریاد می زد . و من در اتاق کوچکی که ان را اتاق ارتباطات نامیده ام در این سوی دنیا به تمام این فریادها افتخار کردم .
من هرگز نتوانستم حقوق فراموش شده خود را طلب کنم . هرگز نتوانستم یک مبارز پیروز باشم . اما امروز به تمام انهاییکه حقشان را طلب می کردند افتخار کردم .
به امید روزهای سبز

|


امروز دانشجوها و زنان مبارز در جلوی درب دانشگاه تهران تجمع کردند . بر طبق اولین گزارش ها هزاران نفر در این تجمع گرد هم امده بودند .
با دادن شعارهایی در رابطه با ازادی زندانیان سیاسی تجمع ادامه داشته .
با حمله نیروهای سرکوبگر تعدادی از انان متفرق شدند . بعد از این سرکوبگری تعداد انان حدود دوهزار نفر شد .
شعارهایشان : زندانی سیاسی ازاد باید گردد . گنجی زرافشان راهت ادامه دارد. ازادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه . ...
لباس شخصی ها هم رسیده اند اما باز هم صدای شعارها به گوش می رسد .
تجمع همچنان ادامه دارد ...
زنان بسیجی و لباس شخصی ها سعی در متفرق کردن مردم دارند .
ازادی اندیشه بدون زن نمیشه . شعارها به گوش می رسد .
خبرنگارها را مورد تهاجم قرار داده اند و دوربینهایشان را شکستند.
مردم سرود ای ایران ای مرز پرگهر را می خوانند .
نترسید نلرزید ما همه با هم هستیم ...
صدای شعارها به گوش می رسه و مردم پوسترهای انتخاباتی را پاره کردند . به سمت مردم حمله میشه و مردم به سمت کوچه ها می روند تا پراکنده شوند . خبرنگارهای داخلی و خارجی در حال تهیه گزارش هستند . درگیری هر لحظه شدیدتر میشه . و صدای فریاد خانومها به گوش می رسه .
تا نیم ساعت دیگه بازی فوتبال (که نمی دونم بازی کی با کیه ) تموم میشه و مردم انتظار دارند که اتوبوسهایی که از ورزشگاه به میدون انقلاب می اد سبب بشه که تعداد بیشتری به انها بپیوندند .
فقط 5 روز تا انتخابات مانده . به زنان و فرزندان ایران زمین حمله می کنند . اقای معین جای شما در این درگیری ها خالی است .

|


حمله نیروهای مسلح به تجمع زنان در روبروی درب دانشگاه تهران .
***
گزارش شاید به نظر سوژه ای تکراری داشته باشد اما این پاراگراف اخر را بد نیست اینجا بنویسم .
"مفاهیمی نظیر ازادی سیاسی برای کسی که در کشوری با دومین ذخایر بزرگ نفت دنیا هنوز برای امرار معاش خانواده خود جان می کند معنی ندارد ."
***
در لس انجلس همانجایی که به ان میگویند تهرانجلس گردهمایی در حمایت از ازادی زندانیان سیاسی انجام گرفته که من بخشی از گزارش ان را از طریق رادیو شنیدم . در این گردهمایی که همراه با اعتصاب غذا همراه است خواهر برادران محمدی که از زندانیان سیاسی هستند همینطور خانم شیفته (خواننده ) - اقای ستار - و برخی دیگر از هنرمندان حضور دارند . رضا پهلوی نیز در این جمع حضور دارد .

|


برای اولين بار تمام بازی رو نگاه کردم بيشتر به خاطر اينکه بتونم تماشاچی ها رو ببينم . البته وقتی خاتمی رو ديدم که حتی به خودش زحمت نداد از روی صندلی اش بلند شه و برای گلی که زده شد تشويقی بکنه ترجيح دادم که دوربين همش توی زمين بازی باشه . شايد فکر ميکرد اگه بلند شه يه نفر می شينه روی صندلی اش يا شايدم يکی صندلی رو از پشتش می کشيد که پخش زمين بشه . عجب ادم خودخواهيه به خدا . خلاصه اينکه اين موفقيت رو به همه طرفداران فوتبال و هموطنهای عزيزم تبريک می گم . حتی به اونهايی که طرفدار خاتمی اند !

|


عشق يعنی اينکه توی هوای رعد و برق وحشتناک و رگبار سیل اسا به خونه برسی و از پشت در شيشه ای يه جفت چشم سياه گرد ببينی که منتظر و نگران پرده سفید رو کنار زده و داره به خیابون نگاه می کنه .
به همين سادگی ...

|


با لينک به وبلاگ همياری برای ازادی مجتبی سميعی نژاد وبلاگ نويس زندانی در اين راه همقدمی ام را اعلام می کنم . به اميد ازادی تمام زندانيان سياسی

petition

***
الان يه هفته است که فکر و ذهنم آنکاله . حتی وقتی خوابم . واسه اينکه مريضمون حالش خيلی متغير ميشه . حالا ديگه دستم امده که وقتی حالش بد ميشه نبايد دستپاچه بشم بايد تا پنج دقيقه اول يه کارهای ابتدايی رو انجام بدم مثلا بايد بخوام که مرتب نفسهای عميق بکشه و فشار خونش رو بگيرم . در حالت دراز کش قرار بگيرن ...
هيچوقت تا حالا در مورد يه نفر که ناراحتی قلبی داشته باشه اينقدر مسووليت نداشتم . با خودم فکر می کنم قلب يه تکه گوشته که سالهای سال بيست و چهار ساعته بدون توقف کار ميکنه . کار که چه عرض کنم داره مرتب ضربه می زنه . هيچوقت هم ما نه نازشو می کشيم نه ازش تشکر می کنيم . شايد بهم بخندين اما من اين روزها خيلي با قلبم حرف می زنم تازه می فهمم که چقدر دوستش دارم .راستی امروز يه چيز جديد هم ياد گرفتم . کسايی که لاله گوششون به حالت اريب خط خيلی عميق داره به نوعی بيماری قلبی دارن . بگذريم .
اين روزها يه جورايی زندگيمون داره تغيير ميکنه . هم تصميم گرفتيم خونه مون رو عوض کنيم هم تصميم گرفتيم شهر زندگيمون رو عوض کنيم هم تصميم گرفتيم با مادر همسرم زندگی کنيم . در واقع قراره ما دو تا خونه هامون رو يکی کنيم بريم يه جای يه کمی بزرگتر . اين برايم يه تغيير خيلی بزرگه . مادر بزرگم از وقتی که من به دنيا امدم با ما زندگی می کرد وقتی من سوم راهنمايی بودم فوت کرد . تقريبا يه تجربه هايی در مورد افراد مسن دارم اما از اون موقع بيست سالی گذشته بايد دوباره خاطراتم رو مرور کنم يه کمی هم انعطاف پذير تر بشم .

|


وقتی عکسهای هنرپيشه های معروف ايرونی رو می بينم که به دست بوسی رفسنجانی رفتن فکر ميکنم ديگه فيلمهايی که ازشون ديدم دوست ندارم . وقتی عکس ورزشکارهای معروف ايرونی رو می بينم که به نوعی دارند تبليغات انتخابات می کنند دلم می شکنه ميگم ديگه هيچوقت واسه برنده شدنشون دعا نمی کنم . وقتی به يه عالمه شاعر و نويسنده و متفکر ایرونی نگاه می کنم که چهار زانو روی زمین می شينن و يکی روبه روشون روی يه صندلی استيل می شينه و حرف می زنه فکر می کنم نکنه که من ديگه جز ايرونی ها حساب نميشم . چرا من با اين همه ادم مشکل دارم اخه اولش من فکر ميکردم فقط با چند تا از اون بالابالايی ها مشکل دارم ! اما انگار حالا ديگه تعدادشون خيلی زياده .
يه موقعی گير کرده بودم بين يه سری ادمهايی که به نظرم خيلی عجيب بودن مثلا پنجشنبه ها بايد اتاق پذيرايی شون رو مرتب ميکردن پشتی ميگذاشتن توی کاسه های کوچيک خرما و قند می ريختن و با فاصله های مساوی جلوی پتوهای ملافه کشيده ميگذاشتن بعد ساعت دو بعد از ظهر يک نفر سوار دوچرخه می امد پشت در حياط . يا الله ميگفت از توی پلاستيک عبا و عمامه را در می اورد و می پوشيد . بعد يه راست می رفت روی تنهای صندلی توی اتاق پذيرايی می شست و شروع می کرد به گفتن حرفهايی که من اصلا باورم نميشد . يه چيزهايی در مورد اندازه بزرگی و کوچکی گناه در زمان اقامه نماز و بعد هم يه شعرهايی می خوند که پنج شش تا خانوم چادر سياه صورتشان رو می پوشوندن و زار زار گريه می کردن همچين که شعر تموم ميشد توی دستمال کاغذی ها بلند فين می کردن و اون وقت همه توی استکانهای کمر باريک چايی می خوردن ...
اون موقع هم فکر می کردم چرا من اصلا نمی تونم اين چيزها رو بفهمم . فکر می کردم يا اونها از يه کره ديگه امدن يا من . بعضی وقتها فکر می کردم توی ماشين زمان چند دهه عقب رفتم . هنوزم اين چيزها يه جورايی برام کابوسه !
الان ديگه اين ادمها تعدادشون خيلی زياد شده . به تهران نگاه نکنين . اگه خواستين يه چند کيلومتری از تهران دور شين به هر سمتی که دلتون می خواد بعد ببينين که چه واويلايی است .قانون اساسی مملکتمون هم اگه اصلاح بشه با مردم از اين نوع چه بايد کرد ؟

|


بد نيست گاهی اشاره ای به ايراداتمان بکنيم . ما ملت اصلا بلد نيستيم رک و پوست کنده حرفمان را بزنيم . در بيشتر موارد هم اگر قصد رک گويی داشته باشيم با فحش و توهين همراه ميشود . چون اصلا نمی دانيم شيوه رک گويی چگونه است . مثلا اين چند روزه هر کسی از دوستان و اشنايان دور و برمان برای احوال پرسی مادر همسرم زنگ می زد من خيلی راحت قضيه را بی کم و کاست تعريف می کردم و می گفتم که چون در حال استراحتند نميتونند با کسی حرف بزنند . انها هم خيلی راحت پذيرا بودند . بر عکس دوستان و فاميلی که از ايران زنگ می زدند بعد از ده بار احوال پرسی و نام بردن تک تک افراد خانواده ده بار قربان صدقه و بلا دور تازه می رفتند سراصل مطلب بعد هم با هر جمله توضيحی در مورد بيمار ده بار تعارف و قربان صدقه و اخ و وای و گريه و بغض و سر اخر هم که می گفتم نمی تونند صحبت کنند دوباره از اول شرح توضيح می خواستندکه مگه خيلی حالشان بد است !!!!
اين جريان در همه امور زندگی ما تاثير می گذارد . مثلا وقتی ميگم که رای دادن به کانديدهای اين دوره رياست جمهوری اشتباه است و علتش هم اين است که کسی که کانديد رياست جمهوری است به ولايت فقيه ، شورای نگهبان و قانون اساسی ، پرچم و سرود ملی جمهوری اسلامی پايبندی دارد و من هيچ کدام از اينها را قبول ندارم ديگر چرا بايد توضيح بدهم که بد را انتخاب کنيم که بدتر نيايد .
اين من که ميگويم می تواند تک تک ما باشد . فکر کنید ببینید رک گويی ، خلاصه گويی ، اجتناب از پراکنده گويی چقدر می تواند هزينه های جسمی و مالی کمتری داشته باشد .
من هم خيلی وقتها در وبلاگم اصلا نمی تونم رک گو باشم چون ديگران انتظار ندارند . مثلا اگر يک روز مطلبی بنويسم در مورد اينکه چرا از تولد يک کودک لذت نمی برم ، یا در مورد نشانه های یک ازدواج موفق نظرم را بنویسم ، یا در مورد تفاوت نوع عبادت و جنس خدا شايد کسی حرفم را باور نکند اصلا از اينکه از نوشته هايم کسی برداشت اشتباهی داشته باشد ناراحت ميشوم برای همين از خيلی از مطالبی که دوست دارم در موردشان بنويسم صرفه نظر می کنم .
فکر می کنم گاهی ما با خودمان هم رودروايسی داريم . خودمان هم خودمان را سانسور می کنيم . چه ميشود کرد . اينجوری تربيت مان کرده اند .

|


کمی پرت و پلا بخوانيد و در موردش زياد جدی نيانديشيد . اينها به هم مورس می زنند انگار !
***
ديشب که عکسهای کارناوال تبليغاتی رفسنجانی رو به همسرم نشون می دادم باورش نميشد که اين جوانها اينقدر ابلهانه خودشون رو بفروشن . پرسيد يعنی واقعا دلشون می خواد رفسنجانی رييس جمهور بشه ؟ گفتم : نه جونم ، واسه اينها مهم نيست کی بشه اما برای رفسنجانی مهمه که اين عکسها منعکس بشه توی تلويزيونهای خارجی . هيچ فکر کردی تمام اين مدتی که اينها توی خيابونها می چرخيدن چطور نيروی انتظامی يا هيچ لباس شخصی ای بهشون تذکر نداده که اين چه سر و وضعيه ! چطور شده که عکسها درست يه جوری تنظيم شده که لاک ناخن بنفش دخترها و گردن بندهای پسرها معلوم بشه . چرا همه تبليغات انگليسی نوشته شده بوده ! همه اينها يعنی امريکا ما چشم کور می کنيم ما اينيم حالا بجنگ تا بجنگيم .از همه بدتر اينکه امروز وقتی وبلاگها رو نگاه می کردم همه به اين عکسها لينک داده بودند . اين خودش تبليغاته . چرا درست توی همون تله ای می افتيم که برامون پهن کردن . ای ای ای ...
***
حال مريضمون خيلی بهتره . ديشب امدند خونه . اينجا فقط منم که کار نمی کنم واسه همين من مسوول شدم که تا يک هفته پيششون بمونم . در واقع ديشب بحرانی ترين شب بود . گرچه من توی يه اتاق ديگه خوابيده بودم اما درهای اتاقهامون رو باز گذاشتيم که اگه لازم شد و صدام کرد زود بيدار شم . البته يه زنگهايی هست که اگه لازم باشه با فشار دادنش ۹۱۱ خودش می اد اما هنوز از اونها نگرفتيم . خدا را شکر ديشب هم بدون مشکل گذشت تمام شب رو انگار من بين خواب و بيداری بودم . سه بار هم با موهای به هم ريخته رفتم بالای سرشون که بعد فکر کردم اگر بنده خدا از خواب بيدار بشه و منو ببينه خدای نکرده دوباره حمله قلبی می کنه . اميدوارم هر چه زودتر همه چيز دوباره به حالت عادی برگرده .

|

About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links