یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...



خودم هم نمی دونم چرا ادم وقتی یه خونه مثل این وبلاگ داره بهش سر نمی زنه و با اینکه هزار تا اتفاق جالب و غیر جالب هم براش پیش می اد حس اش نیست که بیاد در موردش بنویسه . امیدوارم این موج بی احساسی نسبت به وبلاگم موقتی باشه و در سال جدید میلادی که تا چند روز دیگه از راه می رسه تموم بشه . این یکی از قولهایی که به خودم دادم .
مسافرت روز شکرگزاری که البته در واقع هفته شکرگزاری شد خیلی خوش گذشت و برای من که در شرق زندگی می کنم غرب این مملکت همیشه جذاب و دیدنی است . خصوصا شهر زیبای لاس وگاس که جدا از بازی و قمارش که کمتر برای من جذابیت داشت دیدن هتلهای فوق العاده زیبا اش که هر کدوم شبیه به یک موزه است واقعا بی نظیر بود . زمان خیلی سریع گذشت طوری که بعد از یک هفته احساس می کردیم فقط دو روز اونجا بودیم و چقدر دلمون می خواست یک هفته دیگه هم بمونیم اما خب دیگه زندگی رو که نمی شد ول کرد و باید نخود نخود برمی گشتیم خونه خود .
اینجا هم که بیشتر خونه ها درختهای کریسمس شون رو تزیین کردن و جلوی خونه رو با چراغهای رنگی تزیین کردن و حسابی حال و هوای کریسمس توی فروشگاههای پر از اجناس کادویی با بسته بندی های خوشگل دیده میشه .
ما هم درختمون رو گذاشتیم پشت یه پنجره بزرگ که از بیرون حسابی دیده میشه . چراغهاش هم چون از نوع فایبرابتیکه هر لحظه رنگش عوضش میشه واسه همین من خیلی دوستش دارم .
هیچ کس نمی خواد واسه من یه دوربین دیجیتال هدیه بخره ! گفتم که بدونید واسه همین کمتر عکس می گذارم اینجا .
فعلا ...


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links