خودم هم نمی دونم چرا ادم وقتی یه خونه مثل این وبلاگ داره بهش سر نمی زنه و با اینکه هزار تا اتفاق جالب و غیر جالب هم براش پیش می اد حس اش نیست که بیاد در موردش بنویسه . امیدوارم این موج بی احساسی نسبت به وبلاگم موقتی باشه و در سال جدید میلادی که تا چند روز دیگه از راه می رسه تموم بشه . این یکی از قولهایی که به خودم دادم .
مسافرت روز شکرگزاری که البته در واقع هفته شکرگزاری شد خیلی خوش گذشت و برای من که در شرق زندگی می کنم غرب این مملکت همیشه جذاب و دیدنی است . خصوصا شهر زیبای لاس وگاس که جدا از بازی و قمارش که کمتر برای من جذابیت داشت دیدن هتلهای فوق العاده زیبا اش که هر کدوم شبیه به یک موزه است واقعا بی نظیر بود . زمان خیلی سریع گذشت طوری که بعد از یک هفته احساس می کردیم فقط دو روز اونجا بودیم و چقدر دلمون می خواست یک هفته دیگه هم بمونیم اما خب دیگه زندگی رو که نمی شد ول کرد و باید نخود نخود برمی گشتیم خونه خود .
اینجا هم که بیشتر خونه ها درختهای کریسمس شون رو تزیین کردن و جلوی خونه رو با چراغهای رنگی تزیین کردن و حسابی حال و هوای کریسمس توی فروشگاههای پر از اجناس کادویی با بسته بندی های خوشگل دیده میشه .
ما هم درختمون رو گذاشتیم پشت یه پنجره بزرگ که از بیرون حسابی دیده میشه . چراغهاش هم چون از نوع فایبرابتیکه هر لحظه رنگش عوضش میشه واسه همین من خیلی دوستش دارم .
هیچ کس نمی خواد واسه من یه دوربین دیجیتال هدیه بخره ! گفتم که بدونید واسه همین کمتر عکس می گذارم اینجا .
فعلا ...