یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...



اینجا بعضی ها جلوی خونه شون رو برای هالووین تزیین کردن . هفته پیش از جلوی یه فروشگاه می گذشتم که چشمم افتاد به یه عروسک بزرگ که البته بیشتر شبیه به مترسکهای خودمونه اما خوشگل تر . قیافه اش شبیه به یه دختر باهوش و شیطون بود که موهاشو دوگوشی بسته بودن (ژولی) . خیلی ازش خوشم امد ارزون هم بود خریدمش و گذاشتمش جلوی خونه مون . هر روز صبح بدرقه ام می کنه و با اون فیافه شیطونش وقتی برمیگردم و لبخندش رو می بینم خنده ام میگیره و خستگی ام یادم میره . دیروز بردمش جلوی حیاط گذاشتم جایی که یه سکو هست به سمت خیابون. نشوندمش و پاهاشو هم اویزون کردم . اینجوری حوصله اش سر نمی ره و تا صبح میتونه ماشینهایی که رد میشن ببینه . خودم هم گاهی از پشت پنجره بهش نگاه میکنم و دلم لک می زنه که هم سن اون باشم و تا صبح بشینم به ماشینها نگاه کنم ...


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links