یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...



هفته پیش قرار بود سر یه قراری حاضر بشیم یه کمی هم دیرمون شده بود همسرم نزدیک ترین راه رو انتخاب کرد و از خیابونهای فرعی میانبر می زد که توی یکی از همون خیابونها جلوی یه خونه تابلوی فروش دیدیم . با اینکه عجله داشتیم اما به اصرار من وایستادیم که حداقل اطلاعات خونه و شماره تلفن صاحبخونه رو از توی جعبه کوچیک جلوی خونه برداریم . ظاهر خونه خیلی ترو تمیز بود و اطلاعاتی هم که از داخل خونه نوشته شده بود خیلی مناسب حال ما بود . خصوصا قیمتش که نوشته بود به علت مهاجرت به کشور دیگه تخفیف داده که خونه زودتر فروش بره . دوباره من اصرار کردم که بیا برگردیم و هر جوری هست همین حالا خونه رو ببینیم . همسرم دو دل بود اما با اصرار من راضی شد از جلوی خونه بهشون زنگ زدیم و گفتیم ما الان جلوی خونه تون هستیم دلمون می خواد ببینمش اگه شما براتون اشکالی نداره .
انها گفتن نیم ساعت دیگه . ما هم زنگ زدیم اونجایی که قرار بود بریم و گفتیم ما دیرتر می اییم . نیم ساعت همون دور و بر چرخیدیم و وقتی دوباره رفتیم جلوی خونه دیدیم که یه اقای خیلی خوشرو انتظارمون رو می کشه . با هم اشنا شدیم و فهمیدیم که اهل اردن هستند و با همسر و دو تا کودک خوشگلشون اونجا زندگی می کنن و چون می خوان برای همیشه برن دوبی زندگی کنن می خوان خونه شون رو بفروشن . و اون روز دومین روزی بود که تابلو رو جلوی خونه نصب کرده بودن .
وقتی حرف می زدیم من چند تا لغت عربی هم انداختم که کلی باهاش حال کردن و خندیدن و کلی با هم رفیق شدیم . سلام و مبارک و تشکر ... خلاصه فارسی را پاس بداریم و عربی را زاپاس ...
وقتی خونه رو دیدیم خیلی خوشمون امد خصوصا حیاط و گاراژ که برای ما با اهمیت ترین قسمت های خونه است . همونجا یه قرارداد دستی نوشتیم و یه چک با مبلغ هزار دلار هم به عنوان اینکه به هم اعتماد کنیم که قضیه جدیه هم بهشون دادیم .
از هفته پیش که قضیه جدی شد تا امروز دنبال کارهای قانونی اش هستیم که باید همه چیز طبق قانون مورد بازرسی قرار بگیره که خونه اشکال کلی نداشته باشه . مثلا دیوارها ترماید (بید) نداشته باشه و سیستم خنک کننده اش درست کار کنه . سیستم اب و برقش اشکالی نداشته باشه و اینکه بانک هم باید برای دادن وام مورد نظر خونه رو ببینه و مورد تایید قرار بده . اگه همه چیز درست پیش بره ما سه هفته دیگه باید جا به جا بشیم .
خلاصه اینکه خدا را شکر شانسکی یه جوری شد که خونه مورد علاقه مون خریداری شد .


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links