یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...



قدیمها بابامون به ما می گفت یه جوری زندگی کنید که اگه پینه دوزی موقوف شد بتونید از یه راه دیگه مخارجتون رو در بیارید . خودتون رو به یه حرفه پابند نکنید . مادرمون هم همش توی گوشمون می خوند که ادم باید یه جوری بار بیاد که بتونه توی هر شرایطی زندگی کنه و خودش رو وفق بده . نمی تونم بگم خواهرهام چقدر به این حرفها عمل کردند اما من تقریبا یه چیزی شدم عین همون ایده ای که اونها درباره اش حرف می زدند .
از دید خیلی از مردم شاید این جور زندگی کردن یعنی از این شاخه به اون شاخه پریدن اما هر چی که اسمش باشه و هر ضرب المثلی در موردش صادق باشه من ازش خوشحالم و می دونم که فقط و فقط همین مهمه .
اینها مقدمه ای بود واسه اینکه بگم جدیدا توی یه مطب دندونپزشکی کار می کنم . اولش فقط کنجکاوی بود . بعد شوخی شوخی استخدام شدم و تا وقتی که کارم رو جدی شروع نکرده بودم به نظرم خیلی آسون بود اما درست برعکس تصورم فوق العاده کار پر مسوولیت و استرس زایی است .
فکر کنید ادم در روز هشت ساعت صورتش توی دهن مردم باشه و اگه کمی هم دل رحم باشه که من هستم چقدر دلش به حال مریضها می سوزه . چند روز اول که هر دندون مریض درد می کرد مال منم درد میگرفت اما دیدم اینجوری نمیشه دیگه سعی کردم زیاد دل رحم نباشم . به هر حال خواستم بگم که بعد از اون لیسانس گلابی و دریافت تشویق نامه در رشته های سفالگری و نقاشی و ارایشگری و کامپیوتر و قالیبافی و شمع سازی و کار در حرفه کودکیاری و فروشندگی حالا به عنوان دستیار اول یه دندونپزشک خوب مشغول به کار هستم . به خاطر همینه که نه وقت می کنم وبلاگ بخونم نه وقت می کنم وبلاگ بنویسم !!!


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links