یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...





دیشب از تورنتو برگشتم . بیشترین لطف این مسافرت دیدن خواهرهام بود . گرچه مثل همیشه دیدن این همه هموطن و خوردن چلوکباب و خرید از مغازه های ایرونی هم جالب بود اما هیچ چیز مثل نشستن دور هفت سین و تحویل سال نو و روبوسی ها نمیشه .
شانس هم یار بود و انقدرها که انتظار میرفت هوا برفی و یخبندان نبود . به جشنواره زیر گنبد کبود هم رفتم و به همه بازارهای ایرانی هم سر زدم . نمیدونم باید بگم خوشبختانه یا بدبختانه هر چه دیدم صحنه هایی از زندگی مردم ما در مملکت خودمان بود . مردم ذره ای تغییر نمی کنند به گمان من حتی اصرار دارند دیگران را به رفتار خودشان عادت بدهند . همه چیز همان است که در تهران دیده میشود . طرز رانندگی - ماشین های مدل بالا - مش و های لایت - چشم و همچشمی - القاب مهندس و دکتر - محله شمال و جنوب - کنجکاوی های بی ربط و اظهار نظرهای نا به جا و همه ان چیزهای دیگری که حداقل من برای همیشه ان را فراموش کردم .
اما هر چه بود این سفر دوازده روزه به همت و لطف خواهرهام خیلی بهم خوش گذشت .
به کنسرت گروه بلک کتز - رستوران شمال - کاباره هزار و یک شب و ساندویچی رز نیویورک رفتیم و البته دید و بازدید دایی محبوبمون و خانومش که مقیم تورنتو هستند خیلی لطف داشت . بعد از دوازده روز که مثل برق گذشت دیشب وقتی همسرمهربانم را در سالن انتظار فرودگاه دیدم از خودم شرمنده شدم که چطور دلم امد این مدت تنهاش بگذارم .
روبوسی گرم عید و فراق یار طولانی تر از همیشه انجام گرفت :) وقتی به پارکینگ فرودگاه رفتیم هدیه عیدم را هم گرفتم و حسابی خوشحال شدم . یک دسته گل خوشگل رز قرمز و یک سلفن که بعد از تغییر محل زندگی مون واقعا بهش احتیاج داشتم .
وقتی خونه رسیدیم به سلامتی خودمان ابجو خوردیم و کلی گپ زدیم .
امیدوارم سال نو به همه شما هم خوش گذشته باشه و ممنون از همه دوستانی که سال نو رو تبریک گفتند .
زندگی تان همیشه بهار


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links