به نظرمان ایران کشور بزرگی است ولی تنها وقتی که از ان دور می شوی می فهمی که بزرگی سرزمین به شعور انسانهایی برمیگردد که در ان زندگی می کنند . ما با تمام ادعای هوشمندی استعداد فرهیختگی ای که به خودمان می چسبانیم نتوانسته ایم ایران را انگونه که شایسته است بپرورانیم . نشانه هایش از دید عموم پنهان نیست . همین دو جفت پایی که دو روز پیش از جرثقیل اویزان مانده بود و مردم مات به این صحنه نگاه می کردند مثال خوبی است .
ان قسمت مهیج تر است که وقتی چند صباحی از وطن دور می شویم و فرصتی می یابیم که قسمتی از جامعه متمدن بشویم پا را از گلیم فراتر نهاده و از سیستم و قانون و عادات مردم کشوری که میزبان ماست ایراد بگیریم .
هموطن عزیز ما اگر توانایی ای در چنته داشتیم چرا صرف بهسازی وطن خودمان نکرده ایم . اگر لایق بهتر از این هستیم که الان در این سرزمین غربت به ما هدیه می کنند اینجا چکار می کنیم ؟ اگر سیستم بهتری می شناسید که قادر به پیاده کردنش هستید وقتتان را در این غربتستان هدر ندهید . هم سن و سالهای من که زاده قبل از انقلاب و پرورانده بعد از انقلابند نباید خاطراتی بیشتر از انقلاب و جنگ و خونریزی و کمبودهای دوران سازندگی و فشارهای اجتماعی این سالهای اخیر را به یاد داشته باشند . پس چطور یک سیستم بی کم و کاست را می شناسند و ان را در کدام سرزمین تمرین کرده اند که از ان دم می زنند ...
گویند که هر دم از این باغ بری می رسد ... تازه تر از تازه تری می رسد .
امروز در راس خبرهای روز دانشجوی ایرانی مقیم یکی از شهرهای دانشجویی و فوق العاده زیبا با مردمی صد در صد لیبرال و ازادمنش با ماشین suv اش وارد قسمتی از محوطه دانشگاه شده که محل عبور و مرور اتومبیل نیست . نه نفر را مجروح و راهی بیمارستان نموده و خودش پا به فرار گذاشته .
در خبرها حدس زده شده که شاید این اقای دیوانه جز طرفداران اسلامی ای است که با کاریکاتورهای اخیر مخالفت داشته .
از انجایی که بنده خیلی در این شهر رفت و امد می کنم و از زیر و بم ان با خبرم تنها می تونم بگم این اقای دیوانه با این کارش زندگی تعداد زیادی ایرانی دانشجو و غیر دانشجو را که غالبا ایرانی های موفق در زمینه های مختلف هستند زیر سوال برد .
به نظر می رسد که اشتباه یک نفر نباید بر عموم تاثیر بگذارد اما اینطور نسیت . شاید باید این حس را هم وقتی درست درک کنید که در خارج از کشور زندگی می کنید .
این هم لینک به خبر فوق