یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...




فکر کردم شب یلداست زنگ بزنم به دوستم و تبریکی بگم . چند بار اول که اصلا تهران رو نمی گرفت اما خلاصه موفق شدم . مامانش گوشی رو برداشت و بعد از احوال پرسی خاص ایرونی که ده بار من می پرسم حال شما چطوره و اون میگه الحمدالله و بعد ده مرتبه اونها میپرسن حال شما چطوره و من باید بگم خدا را شکر فهمیدم که دوستم خونه نیست . گفتم می خواستم حالشو بپرسم و عید رو بهش تبریک بگم . ببخشید شب یلدا رو منظورم بود !
مامانش گفت : باشه خیلی ناراحت میشه که نبوده باهاتون حرف بزنه . پرسیدم هوا بهتره شده شنیدم ... حرفمو قطع کرد و گفت : عالی خانوم . اینجا هوا خیلی عالیه ! پرسیدم کسالتهاتون برطرف شده ؟ گفت : بله الان کاملا خوبم . پرسیدم الان دوستم سر کاره ؟ گفت : اره دو تا مدرسه کار میکنه و تا این وقت هم تدریس خصوصی وضعش خیلی خوبه .
پرسید: شما چطور؟ کار میکنید ؟ گفتم : بله قابل به عرض که نیست واسه سرگرمی خوبه . یه کمی هم خسته میشم .
گفت : اره دخترم منم همینطور متاسفانه سردرد های شدید میگیره . باید وقتی منو میبره دکتر خودشم یه ویزیت بشه . گفتم شما چرا میرین دکتر ؟ گفت : اخه منم ناراحتی اعصاب دارم این زندگی واسه ادم اعصاب نمیگذاره . هوای الوده ادمو خفه می کنه . بچه ها میگن از خونه بیرون نرو .
دیدم درد دل داره خیلی طولانی میشه گفتم : خیلی سلام برسونین . بعدا خودم تماس میگیرم . و خداحافظی کردیم .

خلاصه اینکه شب یلدا مبارک .

این کلیپ خبری هم دیدنیه . یه اقای ایرونی با لهجه جالب که توی بقالی اش با یه دزد درگیر شده .


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links