یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...




تو فروشگاهی که من کار میکنم بعضی از اجناسی که کمتر مشتری داره و یا تعدادشون در قفسه های پایینی زیاده می گذارن طبقه بالای قفسه . طوری که هر جنسی که در قفسه های پایین تموم بشه از اون بالا برمیدارن و جاشو پر می کنن . روز بعد از تنکس گیوینگ که خیلی مغازه شلوغ بود یه مشتری ازم خواست که یه چیزی رو از بالای قفسه براش بیارم . برای این کار یه نردبان کوتاه چهار پله ای داریم که به درد کسایی مثل من که قدشون متوسطه می خوره ولی قد بلندها ازش استفاده نمی کنن . بلندی نردبان هم انقدر هست که یه بچه چهار پنج ساله بتونه به راحتی از بالاترین پله اش بپره . نمی دونم چی شد اما اون روز همین که خواستم از پله بیام پایین لیز خوردم و اگه خانم مشتری منو نگرفته بود نقش زمین می شدم . به نظر خودم هیچ چیز مهمی نبود فقط اولش یه کمی شوکه شدم و عرق سردی کردم اما به نظرم همه چیز درست بود . خانم مشتری به سرعت رفت یکی دیگه از همکارهامو صدا کرد و به اصرار براش توضیح داد که شاهد بوده که من از نردبان افتادمو و حتما باید به مدیر قسمتون بگه . هرچی اصرار کردم که اصلا مهم نیست زیر بار نرفتن . چند دقیقه بعد خواستند که برم دفتر فروشگاه . اونجا سین جیمم کردن که کجام درد می کنه تازه فهمیدم یه کمی گردنم درد گرفته .براشون توضیح دادم چه اتفاقی افتاده و اینکه گردنم هم درد می کنه . همینو که گفتم انگار تیر دو سر خوردم . سریع یه پرونده تشکیل دادن و نحوه افتادن و جایی که درد میکرد رو گزارش کردن و فرمها رو امضا کردن و اسم چند تا دکتر و دو تا کلینک رو بهم دادن که حتما برم عکس برداری که هیچ مخارجی هم واسم نداره یعنی قبض مخارجش رو از طرف کلینیک یا دکتر می فرستن واسه کمپانی. شروع کردم به اعتراض که بابا جان من اصلا تا نمیرم دکتر نمی رم از هر چی دکتر و دواست بدم می اد و از انها اصرار که اگه نری برای کمپانی مسوولیت داره . گفتم بیست و چهار ساعت مهلت بدین اگه خوب نشدم میرم دکتر . اول قبول نکردن اما بعد راضی شدن . خب چیز مهمی نبود فرداش هم حالم کاملا خوب بود . صبح که رفتم سر کار یکی یکی امدن احوال پرسی و بعد هم اصرار که باید بری دکتر . گفتم می نویسم که حالم خوبه شما هم مسوولیتی ندارین . اما هر چی زودتر واسه بیمه درمانی ام اقدام کنین . گفتن چشم ! همون روز فرمها رو درخواست کردن و قراره توی همین هفته دنبال کار رو بگیرن .
راستش من هم اول فکر می کردم که سیستم سرمایه داری امریکا خیلی مزخرفه . اما هر چی که هست واسه مردمش سنگ تموم میگذاره . این چیزها رو به مرور تجربه می کنم و نظرم کم کم عوض میشه . نمی خوام کسی رو با کسی یا جایی رو با جایی مقایسه کنم اما دلم میسوزه . حتما متوجه میشین دیگه چرا !!!


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links