به نظر همسرم خوشبختی اينه که وقتی خسته در خونه رو باز می کنی بوی خوش غذا (فرقی نمی کنه چی باشه ) توی فضای خونه پيچيده باشه . نه از ان جهت که گرسنه باشی بلکه اين به معنای احساس اطمینان بخش يک چهار ديواری امن است که ميشه ازش لذت برد .
به نظر من خوشبختی رو وقتی ميشه احساس کرد که يک نفر نقص ها و اشتباهات تو رو بدون اينکه به روت بياره درست کنه و هميشه اين حس اطمينان رو بوجود بياره که تنها نيستی يکی هست که می تونی روش حساب کنی .
سپيده جان من ازدواج کردم و به امريکا امدم مثل خيلی از مهاجرين گاهی دلتنگم . دل تنگ بوی شاليزار و طعم تلخ بوته های چای شمال . اما اونجا هر قدم که به سوی ابادی ميرفتم ده قدم بسوی ويرانی سرازير می شدم . سی سال تجربه برام کافی بود که بفهمم نميشه با سرنوشت جنگيد بايد ازش فرار کرد . سی سال مفيد زندگيم رو برای شناخت و تجربه صرف کردم . سعی می کنم تجربه هامو فراموش نکنم ...
عکسهای نيويورک رو هم خودم گرفتم :))