یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...



شهر ما هیچ اسمان خراشی ندارد . ما دوشنبه به سمت نیویورک میرویم . هتل مان خیابان هفتم در منهتن . درست وسط اسمان خراشها . خیلی هیجان زده هستم . بعد از دیدن آبشار نیاگارا و گلدن گیت (پل معروف سانفرانسیسکو) این بزرگترین دیدنی است که در این چهار سال اقامت در امریکا خواهم داشت .
دایی ام در زمان حکومت پهلوی زندانی سیاسی بود . بعد از انقلاب هم به نوعی دیگر پاپیچش می شدند که مجبور شد از ایران خارج بشه . چند وقت پیش که دیدمش پرسیدم . شما همه کشورهای دنیا را دیدین چه احساسی داشتین ؟ گفتن : پشت زمینه همه زیبایی ها که می دیدم رنگ سیاه بود . همیشه در اوج خوشبختی کسی در ذهنم تلنگر می زد ... وطن !
من هم دچار شده ام انگار !!!


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links