یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...



من از همه دوستان مهربونی که تولدم رو تبریک گفتن واقعا متشکرم .
همون روز مامانم بهم زنگ زد وقتی خوشحاله احساس سبکی می کنم و هیچ چیزی نمیتونه اینقدر فکرم رو راحت بکنه . تولدم رو تبریک گفت و خبرهای دست اول فامیل و اشنا رو به اطلاعم رسوند .
اون دوست صمیمی ام هم که کمی کمتر از هجده ساله با هم دوستیم مثل هر سال بهم زنگ زد و روز تولدم رو تبریک گفت خوشحالم که خبر داد به زودی می خواد کامپیوتر بخره . بهش گفتم اگه تا الان امید داشتم که ازدواج کنی اما میتونم بگم بعد از خرید کامپیوتر این امید به نصف میرسه . گفت چرا ؟ گفتم چون انقدر سرت رو گرم می کنه که دلت نمی خواد کسی مزاحمت بشه :)
مثل من و همسرم که برای نشستن پشت کامپیوتر نوبت می گیریم . گاهی دو تا صندلی کنار هم میگذاریم و یه سایت رو با هم مطالعه می کنیم . مشکل اینجاست که من همه سایتهای فارسی رو می خونم و اون همه سایتهای انگلیسی رو . گاهی مجبوریم به نفع دیگری از نظر خودمون منصرف بشیم . جالبه که نوع علاقه مون به موضوعات تقریبا یکیه منتها در زبان فارسی و انگلیسی اش مشکل داریم .:)


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links