یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...



خبر انفجارهای شهر لندن را که صبح شنیدم خماری کله سحر از سرم پرید . دیروز به تصویر مردانی نگاه می کردم که دنیا با نقشه ها و برنامه ریزی های انها اداره می شود . به قدرتی که دارند حسرت خوردم و در رویاهای خودم غرق شدم . امروز با خبر انفجارهای شهر لندن از حس حسرتی که داشتم حالم گرفته شد . دلم برای همه انسانهای بی گناهی که کشته و یا زخمی شدند سوخت . ما ملت همیشه تقاص گناهان دولتهایمان را می دهیم و این واقعیت وحشتناکی است .
بعضی از ما که اداعا می کنیم از این واقعه و موارد مشابهش سخت ناراحت شدیم باز هم به خودمان دروغ می گوییم . همه اش می خواهیم با مقایسه مردم در این سر دنیا و ان سر دنیا باز هم زخم به دولتها بزنیم ما هم ملت را فراموش کرده ایم . ما همانهایی هستیم که همچین بدمان هم نمی اید پرچم بسوزانیم و به عادت همیشگی شعار مرگ به این و مرگ بر ان بدهیم و پی اراجیفی که برای این و ان می سازند بگیریم و یک من هزار من کنیم و داستان ها را کش بدهیم . ما مردم هر چه می کشیم از این همه سطحی بودنمان است .
راستش را بخواهید اصلا این اتفاق جای تعجب ندارد . معنایش این است که ای مردم دنیا بزرگترین مورد بحث ما همین تروریسم است . بحث روی جو و فقر و ایدز بماند برای بعدا . امروز ما قرار است تروریسم را با کمک همدیگر شخم بزنیم . در این بین مار از لانه بیرون می اید و خانه مور هم ویران میشود ...


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links