یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...



فکر کنم کلاس اول دبستان بود که يکی از دندونهای جلويی ام افتاد هر چی بهم اصرار کردن که بريم دکتر و اون يکی رو هم بکشيم پامو کردم توی يه کفش که نه من از امپول می ترسم هیچکس هم زورش به من نرسید .(ببینید من چه عفریته ای بودم ) . خلاصه اينکه اون يکی دندون نه ماه ديگه شل شد و با يه حرکت کوچيک افتاد دندونهای من به خاطر اين فاصله زمانی روی هم افتاد و به قولی کج در امد .
بعد از اون هم هرگز نخواستم که مرتبشون کنم چون خيلی ها بهم می گفتن که اينجوری خيلی بهت می اد . چند ماهي بود که دندونپزشک مهربون بهم پيشنهاد می داد که دندونهامو مرتب کنه . چند ماهی طول کشيد که خودمو راضی کنم . ديشب بهم گفت که قرص ارام بخش بخور که استرس نداشته باشی و راحت بخوابی . بازم خيره سری کردم و نخوردم . تمام شب رو از هيجان بيدار بودم صبح ساعت شش حاضر شدم . دندونپزشک مهربون سر راه منو سوار کرد و برد به مطبش . سه ساعت بدون وقفه روی شش دندون جلويی کار کرد .
دندونپزشک مهربون کارش حرف نداره واسه همين بود که بعد از اين همه مدت اعتماد کردم که اينکار رو انجام بدم . حالا دندونهام صاف و مرتبه اما موقتيه بايد دو هفته ديگه برم پيشش که اصلی ها رو برام بگذاره . خيلی خوشحالم و هر دقيقه دو بار ميرم جلوی اينه و لذت می برم . دندونپزشک مهربون دستت درد نکنه . چطور ميشه جبران کرد ؟!


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links