فکر کنم کلاس اول دبستان بود که يکی از دندونهای جلويی ام افتاد هر چی بهم اصرار کردن که بريم دکتر و اون يکی رو هم بکشيم پامو کردم توی يه کفش که نه من از امپول می ترسم هیچکس هم زورش به من نرسید .(ببینید من چه عفریته ای بودم ) . خلاصه اينکه اون يکی دندون نه ماه ديگه شل شد و با يه حرکت کوچيک افتاد دندونهای من به خاطر اين فاصله زمانی روی هم افتاد و به قولی کج در امد .
بعد از اون هم هرگز نخواستم که مرتبشون کنم چون خيلی ها بهم می گفتن که اينجوری خيلی بهت می اد . چند ماهي بود که دندونپزشک مهربون بهم پيشنهاد می داد که دندونهامو مرتب کنه . چند ماهی طول کشيد که خودمو راضی کنم . ديشب بهم گفت که قرص ارام بخش بخور که استرس نداشته باشی و راحت بخوابی . بازم خيره سری کردم و نخوردم . تمام شب رو از هيجان بيدار بودم صبح ساعت شش حاضر شدم . دندونپزشک مهربون سر راه منو سوار کرد و برد به مطبش . سه ساعت بدون وقفه روی شش دندون جلويی کار کرد .
دندونپزشک مهربون کارش حرف نداره واسه همين بود که بعد از اين همه مدت اعتماد کردم که اينکار رو انجام بدم . حالا دندونهام صاف و مرتبه اما موقتيه بايد دو هفته ديگه برم پيشش که اصلی ها رو برام بگذاره . خيلی خوشحالم و هر دقيقه دو بار ميرم جلوی اينه و لذت می برم . دندونپزشک مهربون دستت درد نکنه . چطور ميشه جبران کرد ؟!