۲۱ تير ۱۳۸۲ (ارشيو)
Published Wednesday, April 13, 2005 by kimia | E-mail this post
به هر حال زمان بدون انکه ما را درک کند ميگذرد ... سرنوشتها به خاطرات تبديل ميشوند و روزها همچنان ادامه پيدا می کند. برای من نوشتن در ايام سخت و هراسناک فاجعه بم بسيار مشکل بود و شايد غير فعال بودن بلاگ اسکای هم به موقع انجام شد. فرصتی برای بيشتر خواندن و بيشتر شناختن...
خواندن وبلاگهای انانی که يکی دو روز بعد از فاجعه بم به حالت عادی در امد رنجش اور بود ... انهايی که به دنبال تبليغ برای انتخاب وبلاگ برتر بودند، انهايی که وقت خود را صرف نوشتن در مورد کدورتهای کودکانه وبلاگ نويسها کردند و انهايی که به سالگرد وبلاگ و تولد و تبريک گذراندند...
انسان هميشه از درد فرار می کند ، از مرگ می هراسد ، از فنا شدن گريزان است ... شايد زمين ايران را تکان داد که ما از کابوس شيرين در بياييم. اما شايد هنوز هم به اندازه نلرزيده است !
بم بدون انکه ترميم شود فدای انتخابات مجلس هفتم ميشود ... اين روزها کسی حوصله ندارد به اجساد پنجاه هزار نفر فکر کند ، کسی نمی خواهد بداند چند نفر بيهوش از زير خاک بيرون کشيده شده و به تصور انکه جان باخته دوباره دفن شده اند ، اين روزها کسی به فکر پتو و اب و کنسرو نيست ... بم هم به فراموشی سپرده ميشود ... زمان زود می گذرد ... و سرنوشتها به خاطرات تبديل ميشوند ...
رد صلاحيت شدن اصلاح طلبان که بزرگترين گرفتاری رقابت انتخاباتی است تيترهای روزنامه را اشغال خواهد کرد و همه خواهند پرسيد که بد چيست و بدتر کدام است !
و تو از اشغالگری عراق خواهی نوشت و بوش را مسخره خواهی کرد و عکسهای دختر شايسته سال را نگاه خواهی کرد و کشف خواهی کرد که صدام در تابستان دستگير شده و به خبرهای که در مورد مريخ است اشکال خواهی گرفت ...
شايد زمين به اندازه کافی نلرزيده است !