یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...



ديروز که کارهامونو رديف کرديم فکر می کرديم که هفته ديگه چهارشنبه می تونيم برگرديم خونه مون . اما بازم يه جايی کار گير کرد . حوصله ام سر رفته دلم می خواد برم خونه و توی باغچه ها گل بکارم . سه ماهه که فقط اخر هفته ها ميريم يه سری به خونه می زنيم و برميگرديم اينجا . اصلا لج می کنم و تا برنگشتم خونه تو وبلاگم چيزی نمی نويسم . فکر می کنين طاقت بيارم !هر وقت برگشتيم خونه می نويسم اين روزها چکار کرديم چند تا هم عکس می گذارم اينجا . دعا کنيد که تا بهار تموم نشده برم خونه . خاک گلدونها بايد عوض بشه . پياز گلها رو بايد بکارم . اينها شايد بهانه است برای دوباره زندگی کردن دوباره باهم بودن . تنها بودن و در کنار هم بودن . بهار بمون تا من برگردم ...


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links