امروز وبلاگم دوساله شد . وقتی فکر می کنم چه چیز دیگری در دوسال گذشته پابندم کرده و نسبت بهش احساس وظیفه خوش ایند دارم چیزی جز زندگی مشترکم نیست . وبلاگ بهانه ای است برای بیشتر خواندن و فهمیدن برای استفاده از تجربه های دیگران برای شناختن و وجود داشتن برای دوست داشتن و محبت کردن برای صبورانه گوش کردن برای صبورانه تصمیم گرفتن .
زندگی ام هم همینطور بوده . اصلا انگار این دو به هم متصلند خوشحالی و ناراحتی ام در زندگی در این وبلاگ تاریخ می خورد و ادامه پیدا میکند . خوشحالم از داشتن وبلاگم که دوساله میشود و زندگی مشترکم که سه سال و نیمه است :))
از ازادی مدیار خیلی خوشحال شدم . فکر می کنم من که نتونستم زندان بزرگی که وطنم بود تحمل کنم او چطور ساعتها و روزها حبس را تحمل کرد . به امید ازادی تمام زندانیان
سبز و نورانی باشید