یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...



خب . حالا که از قسمت "اگه من مرد بودم "در پست قبلی استقبال شد می خوام یه چیز دیگه هم بنویسم :
من اگه مرد بودم نمی گذاشتم خانومم کار کنه . نه به خاطردلیل احمقانه ای مثل اینکه می ترسیدم اگه خانومم دستش توی جیبش باشه می تونه صداشوبلند کنه و یا هر وقت خواست راحت بگذاره بره . بلکه به خاطر اینکه دلم نمی خواست اعصابش توی ترافیک و هوای الوده له بشه و هر روز چروکیده و خسته از سر کار برگرده و هر روز کله سحر صبحونه نخورده دو تا تکه پارچه سیاه بندازه روی سرش و با هر دهن گشادی که سر راهش سبز میشه راهشوتغییر بده و تا سر کار هزار تا متلک بشنوه و از اینکه نمی تونه جواب هر کسی رو بده قلبش تند تند بزنه . نه به خدا من یکی نمی گذاشتم خانومم کار کنه ...
اما از اون طرف هم واسه اینکه فکر نکنه توی قفس خونه گرفتار شده یا گاهی فکر نکنه که چندان در زندگی مشترک مفید نیست و یا فکر نکنه که استقلال مالی لازم رو نداره خیلی کارها میکردم . خانومها برای اینکه بدونن مفیدند لازمه همیشه بهشون گوشزد بشه که چقدر مهمند و چقدر کارهایی که می کنند حیاتیه :))
احساس خوب اشتراک داشتن در همه موارد زندگی بستگی به این نداره که خانمها هم الزاما کار کنند بلکه بستگی به این داره که همسرها توضیح و توجیح لازم را برای مشترک بودن همیشه برای خانمهاشون توضیح بدن . البته توضیح واقعیات نه اینکه داستان ببافند !!!:)
فردا شاید بنویسم که اگه مرد بودم دوست داشتم تا چه حد محیط خونه ام با محیط بیرون متفاوت باشه !
یه موقع فکر نکنید خدای نکرده من دارم تغییر جنسیت میدما :))) بلکه این هایی که می نویسم یه قسمتهایی از حرفهای رد و بدل شده بین من و همسرم است . بعضی از نظرهاشو که قبول دارم از قالب اگه مرد بودم می نویسم .


About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links