خیلی خوبه که ادم عادت کنه صبحها وقتی از خواب بیدار میشه خوش اخلاق باشه . من که نیم ساعت اول عین برج زهرمارم . اولین چیزی هم که هر روز به ذهنم میرسه اینه که باید حتما برای پنجره ها پرده کلفت بگیرم تا اینقدر نور اذیتم نکنه . بعد فکر میکنم به خوابی که دیدم و یه کم خیال بافی می کنم . بعد چند تا فحش ابدار میدم به هوا (اگه تابستون باشه به گرما اگه زمستون باشه به سرما) . بعد هم که تصمیم میگیرم از جام بلند شم و روزم رو شروع کنم چنان قیافه طلبکارانه ای میگیرم که انگار بابت روز شدن باید بهم خسارت بدن ...
اما خوشبختانه همخونه ای بنده دقیقا متضاد منه . تا چشمش باز میشه اولین اهنگ قدیمی ای که به یادش می اد (مال مرضیه و هایده و ...) می خونه . اونهم با چهچهه ! بعد هم انگار که دارن تشویقش می کنن هی تشکر میکنه از تماشاگرها و میگه که دیگه بلند نشین راضی به زحمتتون نیستم . بعد میره توی اشپزخونه هی مصیب می خونه که مادر کجایی که ببینی این پسرت چقدر ذلیل شده داره خودش صبحونه درست می کنه (مخصوصا هم داد می زنه ) بعد هم هر حرفی می خواد بزنه میگه که جیزز (حضرت مسیح) فرموده که مثلا باید امروز حتما باید روغن ماشین عوض بشه .
خلاصه که هر روز یک ابداعی میکنه برای خوش اخلاق بودن ... یه روز با صدای جیرجیر در اتاق ورزش میکنه . یه روز گیر میده به یه کلمه و هر جمله ای میگه اون کلمه رو یه جوری ازش استفاده میکنه . دیروز گیر داده بود به " اکی " هر چی میگفت اخرش میگفت اکی !
میگم چطور می تونی صبح ها اینقدر خوش اخلاق باشی میگه مجبورم یه جوری نقصهای تو رو جبران کنم !
اما هر چی از روز میگذره من بیشتر خوش اخلاق میشم و اونم ... دروغ نگم بازم خوش اخلاق تر میشه ...
Email
1ghatreh[at]Gmail[dot]com-