یک قطره ...

با اسم کيجا به دنيا آمد . چون کسی معنای کيجا را نمی دانست قطره ای از دريا شد . قطره ماند اما دريا نشد ...





E-mail this post



Remember me (?)



All personal information that you provide here will be governed by the Privacy Policy of Blogger.com. More...



از همه دوستانی که در مورد پستهای قبلی نظر دادند یک دنیا متشکرم .
دختربس نوشته که انگار هر چقدر بیشتر در این مورد صحبت میشه کمتر به نتیجه می رسیم .
و فکر کن که چه انتظاری میشه داشت از دوتا پست این وبلاگ فکستنی من در مورد موضوعی به این مهمی و چطور میشه فکر و ایده ها رو جمع بندی کرد و به نتیجه قطعی ای رسید و نسخه ازدواج سالم را برای همه نوشت ...
وبلاگ همسر دوم بهانه ای شد برای شروع این نوشته ها . پایه بحث را بر این گذاشتم که در مورد ازدواج سنتی و سکس حرفی زده نشه .
1 - ازدواج یک امر الهی است که باید به ان عمل شود
2- باید به قلب مراجعه شود .
3- وقتی ازدواج انجام گیرد که تفاوتی بین دوره مجردی و تاهل احساس نشود
4- وقتی که احساس کردید دیگر رویاپردازی نمی کنید و توانایی درک متقابل و ایجاد تفاهم را دارید
5- وقتی که احساس کرد می خواد دوباره متولد بشه
اینها خلاصه فشرده ای از نظرها بود .
این دم اخر هم لیلا جان حرفهای مفیدی زد . من با اون قسمتش که نوشت نظرها نپخته بوده مخالم . چه میشه کرد تجربه های پخته یا نپخته یه عالمه ادم توی این دنیا هستند که با همین نظرها تصمیم به ازدواج میگیرند وبعد از چند سال معمولا اینطور در مورد ازدواجشون شروع به حرف زدن می کنند . ان چیزی که انتظار داشتم نشد خیلی سختی کشیدم و خیلی چیزها رو تحمل کردم اما خب الان احساس رضایت دارم . و یا میگن متاسفانه هنوزم در حال تحمل کردن هستم !
خلاصه باید یکجوری این جریان تحمیل و تحمل را تا حدی قبل از ازدواج بهش واقف بود . شاید بشه با تصمیم گیری درست کنترلش کرد .
چرا خیلی ها از ازدواج میترسند . چون از تصمیمی که میگیرند اطمینان ندارند . همسر دوم قصه اش را می نویسد چون نمیداند که ایا کاری که می کند درست است یا نه . خیلی ها چیزی از تعهد نمی دانند همانطور که زن اشفته در وبلاگش پابندی ای به تعهدش ندارد . چرا همانطور که ما به وبلاگ خانومهای مطلقه و گاها پدران مجرد سر می زنیم و انها را می خوانیم به این فکر نمی کنیم که باید وبلاگی ها را تشویق کنیم بیشتر روی موضوع ازدواج حساسیت داشته باشند . تصمیمات عاقلانه و به دور از احساسات بگیرند و هزار و یک تجربه که میشود در روشن تر کردن این مسیر کمکشان کند .
فکر نمی کنم که پست بعدی را در این مورد بنویسم . اما با توجه به مجموعه جوان وبلاگ نویسها و جامعه وسیع زن ها و مردهایی که به دلایل مختلف از همسرانشان جدا شده اند به نظرم باید راهی پیدا کرد ...
راستی این خط های زیبای دو پست قبلی کار من نیست . از جایی کپی کردم و اینجا گذاشتم . اما از زبان ما سخن می گوید ...
این ها را وقتی به همسرم نشان دادم خیلی خوشش امد . در وبلاگم گذاشتم و تقدیمش کردم . گفتن ندارد اما او بهترینی است که من قلبا و عقلا دوستش دارم . پنج سال از ازدواج ما می گذرد و من به جرات می گم که در این مدت حتی دقیقه ای احساس پشیمانی نکردم . اما باید این رو هم اضافه کنم که روی کلمه درد عشق و زهر هجر هم باید عمیقا تامل کرد !!... برای همه ارزوی سلامتی و خوشبختی دارم .
پایدار باشید




About me

Email

    1ghatreh[at]Gmail[dot]com

Links